عشق ماندگار  

معلم دیکته ی شاگرد را تصحیح می کند خواستم بنویسم غلط اما معنای جمله اش را نمی فهمیدم

این جمله در دیکته ی من نبود واقعا چرا نمی دانم این جمله از کجا به ذهنش رسیده خدایا چه بنویسم غلط یا درست؟ تنها وقتیست که تمام تجربه ام به کارم نمی آید تنها وقتیست که تمام مسئولیتم به کارم نمی آید گاهی وقتها مرز بین بودن و نبودن را گم می کنم چگونه به او باید بیست و هزار آفرین بدهم وقتی این جمله در دیکته ی من نبود اگر نتوانم به او بفهمانم که کارش اشتباه بوده چه کنم؟ اگر فهمید و نتوانست معنا ی کارش را به من بفهماند چه کنم؟

دانش آموزم در بین دیکته ی خود نوشته

به خاطر همه ی بیستام به خاطر همه ی هزار آفرینام به خاطر همه ی درد گرفتن ها ی دستام وقتی مشق می نویسم به خاطر همه ی تحمل ها ی درد دستانم وقتی از معلم خط کش می خورم به خاطر تحمل مسخره کردن دوستام برای بد خط  بودنم به خاطر پاره شدن کاغذ دفترم وقتی با پاک کن غلطهایم را پاک می کنم و دعوایم می کنند به خاطر همون وقتهایی که قبل از خوابیدن صدات می کنم و باهات حرف می زنم به خاطر تحمل همه ی آن کار هایی که نمی توانم اما انجام می دهم  

خدایا اشک را از صفحه ی روزگارم پاک کن و هرگز برایم به غلط هم ننویسند غلط